کد مطلب:28336 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

وحدت رویّه قضایی












1668. امام علی علیه السلام - در عهدنامه اش به مالك اشتر -:... سپس به گزارشگران اخبار قضایی از اطراف حكومتت [ توجّه كن] كه قاضیانی برای اطراف مملكت [ انتخاب شوند] كه اختلاف نمی ورزند و به حكم خدا و سنّت پیامبر خدا پشت نمی كنند؛ چرا كه اختلاف در حكم، موجب تباه سازی عدل و خطری برای دین و سبب جدایی است. به درستی كه خداوند، بیان كرده كه چه بیاورند و به چه بپردازند، و دستور داده آنچه را كه نمی دانند، به كسانی كه خداوندْ دانشِ كتابش را به آنان سپرده، برگردانند.

همه اختلاف قُضات آن است كه بین خود، سر به طغیان آورند و بی توجّه به [ نظر] آن كس كه خداوند، ولایت او را واجب كرده، هر یكْ خودسرانه رأی دهند كه كار دین و دینداران، با چنین روشی به اصلاح و نیكی نینجامد؛ ولی بر حاكم است كه به موجب قانون و سنّتی كه در دست دارد، داوری كند و چون از آن درمانْد، داوری را به شایستگانش (ولیّ امر رجوع دهد، و اگر به او دسترس نداشت، با دیگر دین شناسان مسلمان، رایزنی و مباحثه كند و حق ندارد راه دیگری را انتخاب نماید.

ودو قاضی ملّت اسلام را نشاید كه در اختلاف حكم خود، پافشاری كنند وآن را به ولیّ امربین خود، رجوع ندهند تا اوطبق دانشی كه خداوندبه او آموخته، داوری كند و هر دو به داوری او، چه موافق و چه مخالف نظر ایشان باشد، رضا دهند. در این باره نیكْ نظر كن؛ زیرا این دین [ و آیین دادرسی] روزگاری به دست تبهكاران، اسیر بوده است وبه هوای نفس با آن رفتار می شده و دنیا را بدان می خواسته اند.

به قاضیان شهرهای خود بنویس تا هر حكمی را كه در حق و ناحق بودنش اختلاف دارند، به تو ارجاع دهند. سپس آن احكام را بررسی كن و هرچه را موافق كتاب خدا و سنّت پیامبر او و دستور امام توست، امضا كن و آنان را به اجرای آن وا دار؛ و هرچه بر تو مشتبه شد، دین شناسانی را كه نزدت هستند، گِرد آور و با ایشان، مباحثه كن. آن گاه، آرای دین شناسان مسلمان حاضر، بر هرچه قرار گرفت، همان را امضا كن؛ زیرا هر حكمی كه مورد اختلاف شهروندان است، به امام ارجاع می شود و بر امام است كه از خدا یاری جوید و در برپاداری حدود و وا داشتن شهروندان به فرمان خدا بكوشد، و نیرویی جز به خداوند نباشد.[1].

1669. امام علی علیه السلام - در نكوهش اختلاف عالمان در فتوا -: بر یكی از آنان، واقعه ای در حوزه یكی از احكام، عرضه می گردد و او بر پایه رأی خود، در آن حكم می كند. آن گاه، همان واقعه بر دیگری عرضه می گردد و او برخلاف اوّلی حكم می كند. آن گاه، قُضاتْ نزد پیشوایی كه آنان را به قضاوت گمارده، جمع می شوند و او رأی همه را درست می داند، با آن كه خدایشان یكی است، پیامبرشان یكی است، و كتابشان یكی است.

آیا خداوند سبحان به آنان دستور داد كه اختلاف كنند و آنان، پیروی كردند؟! یا آن كه خداوند، از اختلافْ بازشان داشت و آنان نافرمانی كردند؟ آیا خداوند سبحان، دینی ناتمام فرو فرستاد و از آنان برای تكمیلش كمك جُست؟! یا آنان با خداوند، شریك اند و رواست كه نظر دهند و بر خداوند است كه بپذیرد؟! یا آن كه خداوند سبحان، دینِ كاملی فرو فرستاد وپیامبرصلی الله علیه وآله در رساندنش كوتاهی كرد؟! چراكه خداوند سبحان می گوید: «مَّا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَبِ مِن شَیْ ءٍ؛[2] ما در آن كتاب، چیزی را فروگذار نكردیم»، و در آن كتاب، تبیین هر چیزی است و [ خداوند] یاد كرد كه پاره ای از قرآن، پاره دیگرش را تصدیق می كند و در آن، اختلافی نیست و فرمود: «وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَفًا كَثِیرًا؛[3] اگر از نزد غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوان می یافتند»، و قرآن، ظاهری زیبا و باطنی ژرف دارد، شگفتی هایش سپری نگردد، غرایب آن به پایان نرسد، و تاریكی ها جز بدان زدوده نشوند.[4].









    1. تحف العقول: 136، بحار الأنوار: 1/251/77.
    2. انعام، آیه 38.
    3. نساء، آیه 82.
    4. نهج البلاغة: خطبه 18، الاحتجاج: 142/620/1، بحار الأنوار: 1/284/2.